فکرت را تغییر بده تا زندگیت تغییر کند

قدم اول شروع هر کاری فکر کردن به آن است

فکرت را تغییر بده تا زندگیت تغییر کند

قدم اول شروع هر کاری فکر کردن به آن است

توکل

چهارشنبه, ۱۳ اسفند ۱۳۹۳، ۰۶:۴۴ ق.ظ

ا" خیلی براتون پیش اومده که قبل از شروع کاری یا در موقعیت خاصی میگوئید با ((توکل به خدا شروع میکنم )) .

اما ....

آیا تابحال توکل کردید ؟

اصلا" توکل یعنی چی ؟

آیا اصلا" گفتن این جمله درسته ؟ اگه درسته . کی ، کجا یا در چه شرایطی ؟

البته خیلی از ماها منظورمون از گفتن این کلمه توکل ، امید است یعنی به جای جمله بالا میخواهیم بگویم (( به امید کمک خدا شروع میکنیم )) . نمیخواهم با کلمه ها بازی کنم اما واقعا" اگر سعی کنیم هر کلمه ای را سر جای خودش به کار ببریم خیلی خوبه نه ؟ به قول یکی از دوستان عزیزم اگر اینکار را بکنیم دیگه نیازی نیست برای هر جمله ای که میگوییم یک صفحه توضیح بدهیم .

بگذریم ..

حالا بریم سر کلمه توکل .

توکل در لغتنامه دهخدا این طور  توضیح داده شده : توکل کردن . [ ت َ وَک ْ ک ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) واگذاشتن به خدا و پناوه به خدا کردن . (ناظم الاطباء): توکل کردن به خدا؛ تفویض کردن ، یله کردن ، رها کردن ، واگذاشتن به او تعالی . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : ایزدتعالی بندگان را که راست باشند و توکل بر وی کنند... ضایع نماند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص  .215).

گرتوکل میکنی در کار کن ------ کسب کن پس تکیه بر جبار کن . مولوی

خوب حالا فکر کنیم ببینیم کداممون تا به حال توکل کردیم ؟

اصلا" توکل درسته یا نه ؟

ما که اعتقاد داریم خدا به ما اختیار و عقل داده و خودمون میتونیم کار هامون را انجام بدیم و در مورد مشکلاتمون فکر کنیم چرا باید کار هامون را واگذار کنیم به خدا پس خودمون چه کاره هستیم ؟

درسته همه این سوالات توی ذهن من هم هست .

اما ... اما .. اما ...

یه موقع هایی واقعا" آدم نمیدونه باد چیکار کنه . هیچ را هی به نظرش نمیرسه از آدمهای مختلف سوال میکنه و جوابهای مختلف میشنوه  خیلی هاشون هم میگن :

(( خوب چه را اون کارو کردی که حالا اینطوری بشه و الان دیگه نشه کاری کرد حقته .

ای بابا من خودم دارم میترکم داغونم تو دیگه سر کوفت نزن .نمیشه که آدم اشتباه نکنه . تازه یه موقع هایی هم آدم چوب اشتباهات دیگران را میخوره الان باید چیکار کنم ؟

الان ؟ نمیدونم . کاری نمیشه کرد .

خوب اگر نمیدونی پس دیگه غر نزن برو سرکوفت هم نزن . ))

خدا نکنه که براتون پیش بیاد همچین چیزی . اما ما توی این بلا تکلیفی  تو این نمیدونم نمیدونم ها تازه یاد خدا می افتیم و باید هم بیافتیم . ولی اگر (( سرکوفت نمیخواهم بزنما )) اون اول کار که میگیم به امید خدا شروع میکن واقعا" با امید به او باشه شاید اینطوری نشه چون ما اشتباه میکنیم خدا که اشتباه نمیکنه . وقتی میگوییم به امید خدا  مثل بچه ای میمونیم که دستشو میده به مادرش و  با مادرش میره بیرون  این بچه به امید مادرش رفته وهیچ وقت هم دست مادرشو ول نمیکنه . اما..... بعضی از بچه های شیطون مثلا" دو تا خیابون را با کمک مادرشون رد میشن دیگه دقت نمیکنن که در واقع مادر به خیابون نگاه کرده و دیده ماشین نمیاد و رد شده اما بچه متوجه این موضوع نشده سر خیابون سوم فکر میکنه همیشه امنه میگه ما این همه از خیابون رد شدیم ماشین نیومد که پس اصلا" ماشین نیست و دست مادرشو ول میکنه  ازش جدا میشه و میدود توی خیابون که رد شه و واییییییییییییییییییییییییی

اگر ما به امید خدا میریم همیشه باید چشمامون  به او باشه  ببینیم او چی میخواهد و در موقعیت های مختلف اگر او بود چگونه عمل میکرد . هر کار بزرگی که قرار انجام بشه قطعا" از کار های کوچکتر تشکیل شده قدم به قدم ببینیم اگر مادرمون یا اونی که بهش امید بستیم بود هم همینکارو میکرد بعد انجامش بدیم . ولی خوب حالا انسان است و اشتباه یا بر اثر اشتباه دیگران  اومد و اتفاقی افتاد و کار از کار گذشت . حالا نوبت توکل است توکل توکل توکل .

در اینطور مواقع به نظر من باید توکل کرد به معنا ی واقعی کلمه که در لغتنامه دهخدا آمده .

خیلی از روانشناسها معتقدند که همیشه در مورد مسائلی فکر کن که در حوزه اختیارات و تحت کنترل تو است یعنی اگر کسی از نزدیکانت خدای نکرده بیماری صعب العلاجی داره نه خودش و نه اطرافیانش نباید هر روز بنشینند زار زار گریه کنند و تمام ذهن خود را معطوف این کنند که وای خدا چرا اینطوری شد چرا بهمان شد حالا چیکار کنیم و ....

روانشناسها میگویند درمان این بیماری  از توان شما خارجه یا به نوعی بیرون دایره نفوذ شماست پس اصلا" بهش فکر نکن و فقط و فقط به چیزی فکر کن که در دایره نفوذ تو است .

من هم میگویم اگر بخواهی تمام مشکلات را خودت حل کنی کمرت خواهد شکست  . گاهی لازم است انسان بعضی از مشکلات را که واقعا" حلش از توانش بیرون بیندازه گردن خالقش و خودش به مشکلات کوچکتر فکر کنه و اونها را حل کنه یعنی در واقع توکل کنه و در مورد اون موردی که توکل کرده سعی کنه به ندای قلبش گوش بده و طبق اون عمل کنه .

حالا یه داستانی هم از قول یه بزرگی که نمیدونم کیه براتون نقل میکنم البته شاید خیلی ها شنیده باشید ولی خوب . راستی  من چقدر نوشتما خوبه که اولش گفتم چیزی به ذهنم نمیاد به هر حال پر حرفیه منو ببخشید امید وارم نظراتتون را بدید و کمکم کنید تا من بعد بهتر بنویسم . 

خدا یا کمک کن تا تمام آفریده های تو را دوست بدارم و آنها نیز مرا.

داستا ن : کوهنورد

داستان درمورد یک کوهنورد است که می خواست از بلندترین کوه ها بالا برود او پس از سالهاآماده سازی ماجراجویی خود را آغاز کرد شب بلندی های کوه را تماما در بر گرفت و مردهیچ چیز را نمی دید همه چیز سیاه بود همان طور که از کوه بالا میرفت چند قدم مانده به قله کوه پایش لیز خورد ودر حالی که به سرعت سقوط می کرد . از کوه پرت شد . درحال سقوط فقط لکه های سیاهی را در مقابل چشمانش می دید. اکنون فکر می کرد مرگ چقدر به او نزدیک است نا گهان احساس کرد که طناب به دور کمرش محکم شد. بدنش میان آسمان و زمین معلق بود وفقط طناب او را نگه داشته بود ودر این لحظه سکوت برایش چاره ای نماند جز آنکه فریاد بکشد خدایا کمکم کن نا گهان صدای پر طنینی که از آسمان شنیده می شد جواب داد: از من چه می خواهی؟ ـــــای خدا نجاتم بده! ــــواقعا باورداری که من می توانم تو را نجات دهم؟ ــــالبته که باور دارم ــــاگر باور داری طنابی را که به کمرت بسته است پاره کن یک لحظه سکوت... و مرد تصمیم گرفت با تمام نیرو به طناب بچسبد. گروه نجات می گویند که روز بعد یک کوهنورد یخ زده را مرده پیداکردند بدنش از یک طناب آویزان بودو با دست هایش محکم طناب را گرفته بود.... و اوفقط یک متر از زمین فاصله داشت

 

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۱۲/۱۳
احمد فخاریان

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی